فرشته ی هفت آسمان

هرچی دلم بخواد.....

زندگی جدید یا....؟!!!!!

سلام..خوبین؟

امیدوارم که خوب باشید...بچه ها من با یه پسری آشنا شدم که اسمش امین هست!!!!!!!!انگار کلا همه ی امینا تو تقدیر من هستن.

23 سالش هست و بسیار پسر خوبی به نظر میرسه و قیافه ی بدی هم نداره و اینکه تا حالا چند بار واسم شارژ گرفته.و اینکه این پسر خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوبه. و مشکل منم دقیقا همینجاس!!!!!!!

آخه من همش تو فکر اون امین هستم.یه جورایی خیلی نامردی هست.از طرفی نمیخوام به این امین(امین فعلی)خیانت کنم و از طرفی فکر میکنم که دیگه پسر اینجوری پیدا نمیکنم.نمیدونم چیکار کنم..همه ی دلم پیش دوس پسر سابقم هست..آخه 5سال زمان کمی نیس که...ولی اونم آدم نیس آخه.

[ پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,

] [ 17:25 ] [ فاطی ]

[ ]

شهر من

سلام.خوبین؟

امروز اومدم یه خورده از شهرم بگم..من نمیدونم شما ها کجا زندگی میکنین ولی شهر ما هیچی نداره.نه آب و هوای خوبی داره نه امکانات تفریحی و آموزشی درست و حسابی.معلماش یکی از یکی گاگول تر.

اینجا به جز چند ماه همیشه هوا گرمه و ما از پنکه و کولر و اسپلیت استفاده میکنیم.ما واسه ی تفریحم یه جای باحالی نداریم...مثلا پارک آبی یا باغ وحشی...هرچی حالا.

من تو مدرسه ی نمونه درس میخونم و دختر عمه ام تو مدرسه ی فرزانگان.آقا وضع مدارس که دیگه نگو.معلمامون(یه سریاشون)مشترک هستن.واسه دبیر آوردن همش پارتی بازی...مثلا تو یه مدرسه میبینی که همش اقوامای مدیر اونجان.تو مدارس ما معلمای مرد نمیذارن بیاد!!!!!!!!!!!!میگن آموزش پرورش گفته...در صورتی که معلمای مرد خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بهتر درس میدن.حالا فکر کنید...همین معلمای مرد تو تابستون از طرف مدرسه واسه ما کلاس خصوصی میذارن با کلی هزینه.نمیدونم اینا تو تابستون محرم هستن و تو زمستون نا محرم؟؟؟!!!!!!!!!!

واسه کنکورم که ما همش باید کتابارو بخونیم چون نمیشه به معلما اتکا کرد.آخه همچین خوب نیستن.مجبوریم گاج و مبتکران و قلم چی بخونیم.ولی باید ساخت دیگه.

[ چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,

] [ 15:26 ] [ فاطی ]

[ ]

نگوووووووووووووو....

سلام...خوبین؟

منم بد نیستم....خبری ازش ندارم.دلم واسش تنگ شده....ولی دیگه مدرسه ها باز میشه و سعی میکنم خودمو سرگرم کنم..ولی خدا کنه دلگرم بشم نه سرگرم!!!!!!!

رفتم واسه مدرسه کیف و ساعت خریدم...اه حوصلشو ندارم.......خسته شدم دیگه.آخ زندگی....میگن امسال آخرین سال کنکور.

من میخوام برم فیلم ببینم....ولی قبلش بگم بچه هایی که میان نظر میدن وبشونو درست بزنن که منم بتونم برم خب...

[ سه شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,

] [ 23:40 ] [ فاطی ]

[ ]

گیر تو گیر!!!!!!

سلام خوبین؟

وای من که اصلا...از یه طرف مدرسه ها دارن باز میشم...از یه طرف شارژ ندارم...از یه طرف امین احمق نیس....از یه طرفم که زندگی سخته....

وای که امسال پیش دانشگاهی هستم...آقا من نمیخوام درس بخونم...امینم چند روز پیش که اس دادم فحش داد..از بس که بی شعوره...خسته شدم از همه چی دیگه...میخواستم برم مسافرت که جورم نشد....اه....لعنتی.

[ دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:44 ] [ فاطی ]

[ ]

داغونم.......

سلام.خوبین؟امیدوارم که خوب باشین....من که اصلا خوب نیستم...امشب باز حال مامان بزرگم بد شده و بردنش بیمارستان....خیلی حالم بده....خسته شده دلم از این همه درد.نمیخوام چیزیش بشه.میخوام هر چقدر از زندگیمو که میخوان بدم تا باشه پیشمون.

امروز تولد امین بود....دیشب میس دادم اونم جواب داد و میپرسید که چرا بیدارم..آخه ساعت 5صبح بود.بعدشم گفت که تولدمه و  مرسی که یادت بود....بعدشم گفت که یه روز دوست داشتم اما الان....منم گفتم عیبی نداره آدما عوض میشن.گفت تغییر خوبه ولی عوض شدن همون عوضی شدن....منم ردش کردم..الانم که لعنتی شارژ ندارم.

بیاید واسه همه دعا کنید.

[ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:26 ] [ فاطی ]

[ ]

یه روز عالی

سلام خوبین؟

وای که امروز خیلی روز باحالی بود.دختر عمه هام هدی و فضیلت و نرگس خونمون بودن.امسال هدی کنکور داده.فکرشو کنید از دبی اومد رفت سر جلسه ی کنکور و رتبش(رتبه اش)کلی هزار شد اون وقت حقوق شیراز قبول شده....البته پیام نور...ولی بازم خوش به حالش.خیلی خوش حالم واسش.

امشب با بچه ها اظهار روح کردیم(مقصود همون احضار)....دیگه اینکه خیلی خوش گذشت.

یه پسره هست اسمش مهرداده خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی آدم حسابی هست و با شعور...همیشه دوس داشتم که....

ولی این پسره خیلی شوت....یعنی میدونید چیه؟من اگه بخوام با دلم یکیو انتخاب کنم اون امین ولی اگه با عقلم اون مهرداد....حالا تا بعد...

 

[ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:7 ] [ فاطی ]

[ ]

یه روز نسبتا خوب

سلام خوبین؟

وایییییییییییییییییییییییییی...خدا که امروز و دیشب 2تا آدم که همیشه دوس داشتم باهاشون باشم بهم زنگیدن و یه جورایی با هم صمیمی تر شدیم.آدمایی بسیارررررررررررررررررررررررررر متشخص.

ولی عصر که به امین زنگیدم گفت الان جایی هستم نمیتونم بحرفم.میخواستم خفش کنم.

یه وقتایی فکر میکنم که خدا داره همه چیو جور میکنه که اونو بیخیال شم...ولی این دل لعنتی....

آخ دعا کنید که همه چی درست و ردیف بشه.

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:,

] [ 22:26 ] [ فاطی ]

[ ]

ای....

لعنتی باز دلم گرفته..........باز...........دیدی یه وقتای چقدر آرزو میکنی کاش الان بود...کاش....

لعنت به این ای کاش....

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:14 ] [ فاطی ]

[ ]

حسرت

بازم دلم گرفت...چی میشد ما هم مثل خیلیای دیگه....

میخوام گریه کنم.واسه یه دنیا....واسه دلم.24 تولدشه.نمیدونم بهش تبریک بگم یا نه....نظرتون چیه؟

من اگه 10000000تا پسرم دورم باشن بازم پسریه خودمو میخوام.دیشب سرم داد زد...اینقدر بغض تو گلوم بود که نمیتونستم بحرفم....

تا حالا سرم داد نمیزد اگه هم داد میزد،بعدش کلی عذر خواهی میکرد...نمیدونم دیگه چی بگم.وقتی فکر میکنم که با یه دختر دیگه هست دلم میخواد بترکه....میخوام اندازه ی یه دنیا سرش داد بزنم.

دیدید تو عالم بچگی وقتی یه چیزی میشد و کسی اذیتمون میکرد سریع به مامانمون میگفتیم؟من همیشه بهش همه چی رو میگفتم و واسش خودمو لوس میکردم ولی دیشب سرم داد زد...دلم ریش شد بغض داشت فشار میاورد...دیدید وقتی که واسه نزدیکترین کستون غریبه میشید؟

نمیدونم واقعا...

[ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:,

] [ 22:27 ] [ فاطی ]

[ ]

دل پوسیده

سلام خوبین؟

وای امروز رفتم خونه ی دوستم زهرا....بعد از 1 ماه از شیراز برگشته بود و کلی با هم حرف زدیم و خندیدیم..به امین زنگیدم اونم مثل یه سگ برخورد کرد منم گوشیو قطع کردم.

زنگ زدم به یه پسره اصفهانی خیلی لهجه ی شیرینی داشت و یه خورده دلم شاد شد.آخ که چرا اینجوریه؟؟همیشه آدمی که دوسش داری.....

ولی من مطمئنم که همه چی درست میشه.شما هم دعا کنید.

[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,

] [ 23:14 ] [ فاطی ]

[ ]

شلوغ پلوغ!!

سلام ببخشید خیلی وقت بود آپ نکرده بود.این چند وقت خیلییییییییییییییییی درگیر بودم....از روز تولدم تا الان اگه از کنار پسری رد شده بودم این چند روزه اومده میگه عاشققققققققققققققققققققققققتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نمیدونم چی شده که همه برگشتن.شاید دارم میمیرم...ولی چه فایده آدمایی برگشتن طرفم که یا یه روزی به بهانه های جور واجور ولم کردن یا اینکه من از اونا خوشم نمیاد...الان نزدیک 2هفته هست که گوشیم شارژ نداره ولی به درک....................

میدونید من به 2تا از نزدیکترین دوستام نگفتم که دوس پسر دارم..4سال حدودا!!!!!!!!!!

آخه اونا اهلش نیستن همیشه میترسم بگم و از دستشون بدم ما از بچگی با هم بودیم ولی خب یه وقتایی باید تو چشاشون زل بزنی و دروغ بگی....وحشتناکه.

خیلی بده که باید هی ظاهر سازی کنیم...جلوی دوست و خانواده و همکلاسی...استرسش آدمو میکشه.

ولی حالا هرچی..........

[ سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,

] [ 20:36 ] [ فاطی ]

[ ]

....

نمیدونم چجوری مردم میرن رشته ی تجربی....امشب حال مامان بزرگم خوب نبود و بردیمش بیمارستان...واقعا فضای افتضاحی اونجا بود......چطور میتونم آخه زجر کشیدن یکی دیگه رو ببینم؟؟؟

امروز خواستم که بهم زنگ بزنه ولی نزد..ولی خب بهتره..حداقلش شاید قلبم هم مثل عقلم بفهمه که ما به درد هم نمیخوریم....یاد گرفتم دیگه چجوری با بهونه گیری های دلم کنار بیام...

[ شنبه 11 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:20 ] [ فاطی ]

[ ]

حس لعنتی

دیدید وقتی که منتظر یکی هستین،نمیاد؟؟؟1000000000000000000بار تا حالا واسه من همچین اتفاقی افتاده واینکه افتضاحه.....آخ خدا که وقتی به یکی میگم دوس دارم یکی تو زندگیم باشه میخنده نمیدونم آخه مگه اونا دل ندارن؟؟؟!!!!!!!!!

وقتی کسی نیس که دوست داشته باشه همیشه یه تیکه از وجودت کمه...همیشه احساس تنهایی میکنی...همیشه دلت که میخواد بترکه..یکی از دوستام میگه آدم وقتی تنهاس فقط یه درد داره اونم اینه که تنهاس ولی وقتی با یکی هست 1000تا درد و غم و غصه داره...راس میگه ولی دردی که تو تنهایی هست تو هیچی نیس من قبول دارم که آدم یه وقتایی باید تنها باشه ولی تنهایی وقتی خوشکله که بدونی تو قلب یکی هستی و یکی تو قلب تو هست...آخه چرا خدا اینقدر آدما رو اذیت کرد؟چی میشد اگه به پسرا یه کوچولو بیشتر احساس میداد تا یه خورده درک کنن؟چی میشد که یه خورده تعادل بیشتری وجود داشت؟احساسات دخترا کمتر و شهوت پسرا هم.

شاید قراره عشق و دوس داشتن این تعادلو به وجود بیاره به امید روزی که هیچکس زجری نکشه.

[ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:14 ] [ فاطی ]

[ ]

مدرسه

سلام خوبین؟

وای من که حالم خوب نیست زیاد...مریض شدم.امروزم کلا مدرسه بودم و پدرم در اومد.دیشبم که کلا خونه بودمو داشتم میترکیدم از بیکاری....آخ که چقدر افتضاحه اینجا.

بذارید یه خاطره تعریف کنم.امروز لیوان دفتر دستم بود و جلوی دفتر شکست.بعد مدیرموناومده بیرون میگه خانم فرهمندی شما بودین؟دارم میگم نه دوستم بود.میگه دوستت کیه؟!!!!!!میگم ااااااااااااااااااا خانم،من اصلا دوستمو لو نمیدم اصلا تو مرام نیس.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اونم دیگه کلی آفرین و اینا گفت رفت دیگه!!!!!!!!!!!!

[ چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,

] [ 17:39 ] [ فاطی ]

[ ]

سلام خوبین؟؟؟

منم بد نیستم دیگه.امروز ظهر بابام از تو خواب کلیه درد گرفت و بردیمش دکتر و گفت سنگ کلیه هست ولی خب کوچولو هست و دفع میشه...ولی خیلی درد داشت.

امروز شارژم نداشتمو روزایی که شارژ ندارم...انگار دنیا رو ندارم اصلا....کلا امروز درسم تعطیل بود.

فردا روز بزرگیه میخوام برم کارنامم رو بردارم...بله درست حدس زدید من از تیر تا حالا کارنامم رو برنداشتم........خب میدونید دیگه..من که باهوش..قبولم دیگه.

بالاخره تا آخر این هفته زهرا(دوستم)از شیراز برمیگرده...حوصلم سر رفته بود دیگه....وایییییییییییی خدا که هر جه قدر این درسا رو میخونم تموم نمیشه....من برم فعلا.

[ یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:,

] [ 23:14 ] [ فاطی ]

[ ]

زندگی امروز من

سلام.......خب امروز صبح زنگ زدم بهش و خواب بود...ولی عادت داره چون من همیشه از خواب بیدارش میکنم...

میخواستیم حرف بزنیم که......نبود..حرف نبود و منم فرستادمش که بره بخوابه.بعدشم بهش  اس دادمو گفتم...وقتی که میحرفم باهات اعصابم خرد میشه...که چون شارژ نداشت هی اس میداد که بزنگم بهش و منم بعد از 40 تا اس زنگیدم و مثل احمقاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا تحویلش نگرفتم هرچی ناز کشید آخرشم اعصابش خرد شد و رفت....

عصر چند تا اس داده بود که بزنگم بهش ولی نمیشد خب...نمیدونم باید چیکار کنم...جوابشو بدم یا نه؟؟؟

واقعا این رابطه ها دیوونه کننده هست ولی این دل خر من دیوونه تره.

[ شنبه 4 شهريور 1391برچسب:,

] [ 22:28 ] [ فاطی ]

[ ]

دل من

آخ که بازم دلم لک زده واسه صداش.............

دیگه نمیخوام برم طرفش.........گوشیمو خاموش کردم...آخ خدا کمک کن...

[ جمعه 3 شهريور 1391برچسب:,

] [ 22:58 ] [ فاطی ]

[ ]