فرشته ی هفت آسمان

هرچی دلم بخواد.....

سلام خوبید؟؟؟

منم هییییییییی بد نیستم...فردا مدرسمون تعطیل.یکی از افراد کله گنده شهرمون فوت شده...اگه اخبار ببینید میفهمید کیو میگم.

آخ که کلی استرس دارم واسه ایام عید و درسا و اینا نمیدونم باید چیکار کنم اصلا....

آخ که امروز کلییییییییییییییییییییییییییییییی توی مدرسه عکس گرفتیم واسه جشن فارغ التحصیلیمون...آخه ما بعد از عید نمیریم مدرسه دیگه.....امروز عصرم بچه ها رفته بودن خونه ی یکی از بچه ها که کلیپ درست کنن واسه جشن ولی من نرفتم چون با این دوست عزیز قهرم...نزدیک 10ماه!!!!!!!!!!!

من اصلا لباس عید و از این چیزا نخریدم که یه وقت خدای نکرده حس عید تو من القا نشه و به جاش کتاب خریدم و واسه یه فصل فیزیک دارم میرم کلاس....میدونید من تا الان درسامو میخوندم و به نسبت خوب خوندم ولی الان خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی مصمم ترم...پس دعا کنید خدا و خانواده ی محترم کمک کنن و یه نتیجه خوبی بگیرم...از این نظر میگم خانواده که داشتم برنامه میریختن واسه بندر.....و من کلی داد زدم که من امسال کنکور دارم....حالا در هر صورت لطفا دعا کنید.

[ یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:,

] [ 22:38 ] [ فاطی ]

[ ]

اینم دبیرستان....

سلاااااااااااااااااااامممممم.........

امشب دوستام رفتن بیرون...همگی ولی من نرفتم....اصلا حوصله نداشتم...از طرف مدرسه بود و مسئولین مدرسه هم بوذن و با گیر دادن های خاص خودشون.....

واییییییییییی مدزسه داره تموم میشه و با تموم خوبی هاش...ولی خیلی  دلم تنگ میشه...واسه دوستام...واسه سر کلاس نشستن و معلمارو اذیت کردن...لغو کردن امتحاناااااااااااااااا....

چقدر الکی بزرگ شدم....انگاری همین دیروز بود که دبستان بودم.....حالا کاش یه جور خوبی بزرگ شده بودم..آدم خوب و مشهوری شده بودم یا اینکه یه کار خاصی بلد بودم..هیچیییییییییی....

خدا کنه بقیه عمرم پر بار باشه...چمعه بازم آزمون دارم.دعا کنید عالی بشه.

[ سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:,

] [ 23:28 ] [ فاطی ]

[ ]

آجیل

واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی که امروز کارنامه ی آزمونمو گرفتمو ترازم 400تا رفته بود بالاتر...جالبیشم این بود که این آزمون بسیار سخت بود و همه گند زدن...منم عمومی هامو خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خراب کردم...اگر مثل همیشه عمومی هامو 60-70 میزدم کلییییییییییییییییییییییییییییییییی بیشتر پیشرفت میکردم.

از وقتی خط جدیدمو گرفتم با خودم گفتم دیگه به امین اس نمیدم ولی بسی این دل صاحب مرده طاقت نیاورد و............آره دیگه....ما خیلییییییییییی همدیگرو دوس داریم ولی نمیدونم چرا سریع دعوامون میشه!!!!!

در حقیقت در پی اندک قضایای شومی!!!!من مدام به امین شک دارم...ولی به هر حال مهردادم هست.ولی مشکل اینه که مهرداد و در یک سطح خیلی نرمال دوس دارم با اینکه خیلی پسر گلی هست.

یه خورده هم غر بزنم از این 2تا دوستم بهاره و زهرا.این 2دوست ما بسی خر خون بوده و بوی خر مونده میدن....زهرا که مدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااممممممممم دروغ میگه که اصلا نمیشه به حرفهاش اعتماد کرد و خیلی هم زهرا جان توی فیگور تشریف دارن.بهارم که خیلی مثبت!!!!اصلا به من نمیخوره...به قول زهرا مامان بزرگمونه....حالا زیاد مهم نیس به هر حال دوستامونن دیگه...چه میشه کرد....

[ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,

] [ 22:52 ] [ فاطی ]

[ ]

امرووووووووووووووزززززززززززززز

سلام........

من الان کلییییییییییییییییییییی خستم...از صبح که پاشدم کلی خوندمو 4 تا 9.30 هم کلاس داشتم و بعدشم پیاده از مدرسه برگشتمو منتظرم آکادمی موسیقی گوگوش نگاه کنم.خیلییییییییییییی خستم....

دیشب دوستم همینجوری واسم یه گوشی اورد...خراب رفاقتماااااااااااااااااااااااااااا

جمعه آزمون دارم و کلی استرس.دوس دارم عالی بشه....آخ که شما هم دعا کنید..من برم که آکادمی شروع شد.

[ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:,

] [ 21:43 ] [ فاطی ]

[ ]

شادی....

سلام امیدوارم کلییییییییییییییییییییییییی خوب باشید..

من که دیشب عروسی دختر عمه ام بود و کلی خوش گذشت....جاتون سبز....

دختر عمه ام اینا هم فردا میخوان برن کیش...خوش به حالشون.دیشب دختر عمه ام واسه مراسم از شیراز اومده بود دوستشو هم با خودش اورده بود...میگفت شیرازیه ولی از لهجش پیدا بود که شیرازی نیس....خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دختر افاده ای بود انگار از دماغ فیل افتاده بود.

آخر شب کلی با پسر عمه ام در موردش حرف زدیم.یکی اون میگفت یکی من...من با این پسر عمم خیلی راحتم خیلی از حرفامونو به هم دیگه میگیم....خیلی پسر خوبیه.

امشبم دارم از تئاتر داداشم اینا برمیگردم...خیلییییییییییی متن خوشکلی داشت.خیلی واسش خوشحالم.واسش گل بردم.چقدر گل گرون شده هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!!

جونم واستون بگه که هنوز هیچ گوشی ارزونی پیدا نکردم...دعا کنید زود یه چیز خوبی پیدا کنم.فعلا

[ یک شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,

] [ 22:30 ] [ فاطی ]

[ ]

خداااااااااا

 اینو مریم نوشته بود منم خیلی خوشم اومد:

گنجشک با خدا قهر بود…



روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت .



فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:



می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که



دردهایش را در خود نگاه میدارد…



و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.



فرشتگان چشم به لب هایش دوختند،



گنجشک هیچ نگفت و…



خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.



گنجشک گفت :

لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.



تو همان را هم از من گرفتی.



این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟



و سنگینی بغضی راه کلامش بست…



سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.



خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو



از کمین مار پر گشودی.



گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.



خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به



دشمنی ام برخاستی!



اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود.



ناگاه چیزی درونش فرو ریخت , های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...




[ چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,

] [ 21:50 ] [ فاطی ]

[ ]

دیگه له له شدم!!!

سلام.....

واییییییییییییییییییییییییییییییییییی که گوشی ها که پیدا نشد هیچی....باید یه گوشیم واسه دوستم بخرم..هیچی پول ندارم....ببخشیدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ولی خیلی از این خدا خوشم نمیاد....خدایی که به داد بندش نمیرسه که خدا نیس دیگه..

اگه وقت کردید به هرچی که میپرستید واسم دعا کنید....کمک مالی هم قبوله...

یه خاطره ی طنزم بگم دیگه برم:

یکی از آشناهامون که پسره تو بیمارستان بستری بوده بعد پرستار میاد یه شیاف میده به دوستش میگه بدید بهش.دوستاشم میدن با یه لیوان آب بخوره

[ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,

] [ 21:49 ] [ فاطی ]

[ ]

فلاکت

سلام بچه هاااااااااااااااااااا.....هنوز گوشیم پیدا نشده...کلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی گریه کردم.همه زندگیمه..6تومن(تومان)شارژ توش بوووووووووووود.....

الان از تولد برمیگردم....ولی تولد بهم زهر شد...تورو خدا دعا کنید زود پیدا شه...فعلا

[ جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,

] [ 22:31 ] [ فاطی ]

[ ]

فاااااااااااااااجعه

سلام .امیدوارم خوب باشید من که اصلا خوب نیستم....

امروز گوشی خودمو دوستمو تو مدرسه قایم کردم آخه گفتن میخوان بگردن...بعد که رفتم بردارم نبود...تورو خدا دعا کنید زوووووووووووووووووووووووووووووووووود پیداش کنم...

اعصابم کلیییییییییییییییییییییی خورده ه ه ه ه ه ه ه ه.....هرچی سنگه مال پای لنگه..دعا کنید.

[ سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:,

] [ 22:45 ] [ فاطی ]

[ ]

زندگییییییییییییییی؟؟؟؟؟

سلام خوبید؟

منم خوبم.فردا دارم میرم شیراز واسه مماغم.امیدوارم همه چی خوب پیش بره.امروز امتحان گسسته داشتم و بد نبوووووووووووودددددد........

وایییییییییییییی میدونید بدی این چند روز چیه؟؟؟!!نه اینکه با مامانم اینا هستم نمیتونم برم مهردادو ببینم...قرار بود واسم عروسک بخره...تازه زیادم نمیشه بهم دیگه اس بدیم و بحرفیم....

جمعه هم آزمون دارم و داداشم اصراااااااااااااااااااااااااااااااااار داشت که آزمونم و شیراز بدم.ولی من قبول نکردم.کلا این چند وقته خدارو شکر همه چی آرومه.فعلااااااااااااااااااا 

[ سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

] [ 22:49 ] [ فاطی ]

[ ]

مامی . پاپی

سلام...امیدوارم که خوب باشین.من که اصلا خوب نیستم.اعصابم از دست این مامان و بابا و داداشم بهم ریخته خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی حال بهم زن هستن....اصلا تا میام بشینم پای کامپیوتر یا تلویزیون غر میزنن.اینا فکر میکنن آدم باید واسه کنکور خودکشی کنه.طرز تفکر عتیقه......

حالا کاش یه خانواده ای بودیم که همهشون تو دانشگاه های تهران درس میخوندن...نه اینکه جای بدی درس میخوندن اقوامامونااااااااااااااااااااااااااا ......ولی خب همون شیراز و اصفهان و یزد و اینجور جاها بود...وقتی که میرم تو اتاقم تا بخونم بای 3ساعت خودمو آروم کنم که توجه نکن.به خدا محیط خیلیییییییییی تاثیر داره.یکی نیس بهشون توضیح بده.حالا کاش مراعات میکردن تا یه محیط آروم داشته باشیم.من اگه مهردادو نداشتم تا آرومم کنه و حرف بزنم باهاش به فنا رفته بودم....

اقوامای ما و دوستام همشون-جز یه تعداد محدود-همشون در همین حد میخوندن.البته من اصلا خودمو با کسی مقایسه نمیکنماااااااااااااااااااااااااااا.

دیگه اینکه من هرکاری بخوام بکنم استرس دارم که حالا از اتاقم اومدم بیرون و مامانم اینا یه چیزی میگن!!!

هرچی من بهشون میگم بابا همه ی مشاورا و دبیرا میگن امتحانای پیش دانشگاهی  مهم نیس ولی انگار که خودشون عقل کل هستن.میگن:کی گفته؟!!!!!!!!!!!البته این خصلت بابا و داداشمه...در هر صورت واسم دعا کنید.  

[ جمعه 15 دی 1391برچسب:,

] [ 21:37 ] [ فاطی ]

[ ]

همینجوریییییییییی

سلام....

اول از همه کریسمستون مبارک.........

الان کلیییییییییییییییییییییییییییییی حوصلم سر رفته و درسم دارم البته .......

دیشب خونه عمم اینا بودم و کلی خوش گذشت.....

کلا چپ و راستش کنیم هیچ حرفی نیست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

فقط یه جمله خوشکل که چند شب پیش تو رادیو 7 گفت:

"آدم هایی که می گویند می شود و آدم هایی که می گویند نمی شود هر دو راست می گویند.ما ماشین ااثبات باورهایمان هستیم" 

[ چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:,

] [ 21:32 ] [ فاطی ]

[ ]

یلدا؟!!!!!

سلام خوب هستید؟؟؟!!!!!!!!!!!

اول از همه یلداتون مبارک.....

من که امروز چهلم مامان بزرگم بود و فکر نمیکنم جایی بریم.امروز ظهر که خونه ی مامان بزرگم بودم احساس خفگی میکردم....داداش مامان بزرگم اومده بود و آلزایمر داشت و......خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ناراحت کننده بود.

یه استاد پروازی داریم که از تهران میاد و ریاضی تدریس میکنه.چند روز پیش تولدش بود و ما واسش تولد گرفتیم و کیک سفارش دادیم و کلییییییییییییییییییییییییییییییی خوش گذشت.بعد بچه ها یادشون رفته بود که ظرف و اینا بیارن دیگه پچه ها رفتن از طرف خوابگاه مدرسه از این سینی های استیل هست که چند قسمتی هست و توش سوپ و برنج و اینا میریزناااااااااااااااااا برداشتن و اوردن و خیلی ضایع بود.وای استادمون با اون هیکلش یه کلاه بوقی گذاشته  بود سرش و کلی عکس گرفتیم.

الان داشتم با امین میحرفیدم.خودش زنگیده بود ودوباره رفتم تو فکرش.همش دوس دارم همه چی نرمال بشه.....

حالا بیخیال..مهردادم که فعلا رفته باشگاه و جواب نمیده.این پسر مداااااااااااااااااااااااااااااااام کلاس و باشگاه و سالن هست.

راستی قرار یه چند وقت دیگه واسه معاینه برم سیراز پیش این دکی و بعد از کنکورم هم عمل کنم.

بچه ها اگه کسی عمل کرده یا آشناهاشون عمل کردن بیاد یه خورده مشاوره بده بهمون.

 

خب حالا برم دیگه به کارام برسم.فعلااااااااااااااااااااااااااااا

 

[ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,

] [ 19:44 ] [ فاطی ]

[ ]

یه روز یکنواخت دیگه!!!!!!!!!!!

سلام خوبید؟؟؟!!!!!!!!

منم هی بد نیستم.امروز حس درس خوندن نبود گفتم یه کوچولو بیام نت....این هفته خیلی سرم شلوغه و همش امتحان دارم.نزدیکای امتحانات ترم اولم هستیم.....

بذارید از مهرداد بگم.دیشب همینجور که داشتیم اس میدادیم بهش گفتم که دوسش دارم و از این حرفا اینا اون داشت میگفت که خیلی به من امید نداشته باش و من الانشم قاچاقی زنده هستم و نمیدونم چی داشت میگفت و شایدم میدونستم!!!!!!آخه مهرداد با دوستم تو نت چند سال پیش آشنا میشن و بعدش یه 1سالی هست که بهم اس میدیم.دوستم قبلا بهم گفته بود که مهرداد گفته که سرطان داره و نمیدونم تا چه حد پسرا رو میشناسین که همش دوس دارن خودشونو لوس کنن و همشون میگن ما مریضیم یا 1000 تا دروغ دیگه.ولی تو این یک سال که باهاش آشنا شدم شخصیتشو شناختم دوسش دارم چون مثل هیچ آدمی نیس...واقعا هیچ وقت یه دوست به این خوبی نداشتم.دیشب که اینارو میگفت خیلی داغون شدم"خودمم تعجب کردم.فکر نمیکردم تا این حد دوسش داشته باشم"ولی هی گفت چیزی نیست و منم سعی کردم آروم باشم....امیدوارم اصلا چیزی نباشه.

میخوام یه سوال بپرسم دیگه برم.به نظرتون اینکه من امسال که کنکور دارم با یه پسری مثل مهرداد که فقط در حد اس و هر از گاهی تلفنی در ارتباطم،تاثیری تو تحصیلم داره؟؟؟؟من و مهرداد حرفامون همش حول  چیزایییییییییییییی کاملا معمولی هست....لطفا نظرتونو بگید.

[ یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:,

] [ 19:20 ] [ فاطی ]

[ ]

یه روز شکلاتییییییییییییییییییییییییییییی

سلام خوبید؟؟؟!

من تازه از شام غریبان برگشتم.... خوب بود...امروز رفتم خونه ی عمم اینا و دختر عمم حدیث و بعد از کلی وقت دیدم.آخه اصفهان بود.میگه میخواد اسفند مراسم عروسیشو بگیره و بره اصفهان واسه زندگی آخه کار شوهرش اونجاس....حدیث بهتریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییننننن دختر عممه.از لحاظ اخلاقی خیلی شبسه منه و من خیلی دوسش دارم و همینجور همسرشو!!!!!!!!!!!!!!

بعدش هدی دختر اون یکی عمم رو.تازه از شیراز اومده بود.اونم داره شیراز حقوق میخونه....

امروز همچینم درس نخوندم....اینقدر این دختر عمم (فضیلت)رفته به همه گفته من خیلی میخونم که همه فکر میکنن شریف دیگه رو شاخشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

عجب توقعاییییییی دارنااااااااااااااااااااااااااااااااا...آخه من اصلا زیاد نمیخونم.یعنی بین دوستام من خیلییییییییییییییییییییی کم میخونم.ولی خب نمیشه در دهن مردمو بست.امروز همه بهم گفتن چقدر لاغر شدی.....

ولی مهم نیس...من میخوام برم فیلم ببینم.فعلا

[ یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:,

] [ 23:35 ] [ فاطی ]

[ ]

غم و شادی

سلام خوب هستید؟؟؟

امروز 7روز از فوت مامان بزرگم میگذره...نمیدونم از کدوم قسمت سختش بگم که همش سر تا پاش اشک و آه ناله بود که خب اگه غیر از این بود جای تعجب داشت.....

از گریه ها و شیون های روز اول بگم یا از امروز که هفتم بود و خالم سر خاک میگفت دلم تنگ شده واسش شما نمیدونید....

هرچی بود قضیه اینه که زندگی جریان داره و باید زندگی کرد.....

من امسال کنکور دارم و تو تمام رویا ها و فکرام همه ی آرزوهام واسه بعد از کنکورمه....دانشگاه توپ قبول شدنم،میخوام برم زبون اسپانیایی یاد بگیرم،و اینکه بسکتمو ادامه بدم و قولشه از مهرداد گرفتم که ویلون یادم بده...عمل بینیم هم واسه بعد از کنکورم....امسال مهمترین سال زندگیم هست ولی اصلا استرس ندارم.چون دارم درس میخونم و از تک تک لحظاتش هم لذت میبرم.مطمئنم نتیجه هر چی بشه پشیمون نمیشم چون من تلاشمو کردم.

شما هم دعا کنید که همه چی خوب پیش بره منم واستون آرزوی موفقیت میکنم.فعلا.

[ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,

] [ 23:19 ] [ فاطی ]

[ ]

این روزای من

سلام خوبید؟؟؟!!!!!!!!!!!

منم هی بد نیستم.بعد از کلی وقت اومدم آپ کنم.درسام بد پیش نمیره.....ولی از 15 روز پیش مامان بزرگم تو ICUهستش و معلونم نیس چی بشه.شما هم واسش دعا کنید تورو خدا تا حالش خوب بشه.

چند وقت پیش پسر خالم از شیراز اومده بود دخترش 6سالشه.بعد من پنکه سقفی رو روشن که کردم میگه ا هلی کوپتر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یکی دیگه از پسرخاله هام سوژه هست واسه خودش.فکر کنید اومده بود در icu بعد 1سال پیش که دختر خالم عقد کرده بود هنوز دختر خالمو ندیده بود.حالا همه در ICU که دارن گزیه میکنن این از دور داشت داد میزد که اااااااااااااااااااااااااا مبارک باشه مبارک باشه......همه مات مونده بودن.

دیگه از امین بگم که کلا کات کردیم و رابطه ای خیلییییییییییییییییییییییییی معمولی داریم.به جاش رابطم با مهرداد بهتر شده.مهردادم دوستم بود همینجورییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی....ایشون استاد موسیقی هستن...البته 21 سالشه هااااااااااااااااااااااااااااا....پیانو و ویلون و گیتار مینوازه.

دیگه چیزی یادم نمیاد....فعلا 

[ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:,

] [ 19:38 ] [ فاطی ]

[ ]

تولدددددددددددددددددد

سلام بچه ها خوبید؟!!!!!!!!!!

امروز تولدم بود خیلیییییییییییییییییی خوش گذشت.الان دیگه 18سالمه......

همش منتظر بودم تا امین بهم یه تبریک بگه که نگفت....ولی خداییش چقدر بزرگ شدیمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.....شبی که داشتم لاک میزدم یاده وقتی افتادم که همه ی غصه ی زندگیم این بود که وقتی لاک میزنم کلییییییییییییییییییییییییییییییییی طول میکشه تا خشک بشه......

فامیل مامان دوستم"هاها"هست..............

متاسفانه باید برم....

[ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:,

] [ 23:44 ] [ فاطی ]

[ ]

مامان بابا های...!!!!

سلام بچه ها خوبید؟!!!!!!!!!!!!!!

من که سرما خوردم لعنتی.اعصابم خورده.....

امروز اومدم یه خورده غر غر کنم مثل همیشه...میخوام بگم این چه وضعی هست که مامان و بابا ها اصلا مارو درک نمیکنن؟!!!!!!!!هرکاری میکنیم غر غر میکنن...همیشه مقایسه هست...والا من درس میخونم گیر میدن....فیلم میبینم گیر میدن می رقصم گیر میدن..میرم بیرون گیر میدن...........

آخه این چه وضعیه؟!!!!!!!!آخه همش میگن مامان بابا ها سنی ازشون گذشته و باید درکشون کرد...ولی تا چه حد آخه؟؟!!!

یه وقتایی واسه فرار از غرغراشون میرم تو اتاقمو بیکار میشینم و در و دیوارو مینگرم.....

آخ که یکشنبه امتحان گسسته دارم و سرما هم خوردم...واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دعا کنید تورو خدا.فعلا...

[ جمعه 21 مهر 1391برچسب:,

] [ 21:1 ] [ فاطی ]

[ ]

زندگیییییییییییییی

سلام خوبین؟!!!

منم  هی بد نیستم...دیگه مدرسه دارمو وقتم پره دیگه....امروز یک اتفاق مسخره افتاد.تو مدرسه داشتن بچه  ها رو  میگشتن.!!!!!!!!!!!!!!!منو بردن تفتیش بدنی میکنن!!!خیلی بی ادبن...میگه خب شما ناخن هاتون بلنده..مقنعه تون کوتاست...(من آستین مانتوم رو بالا میزنم)میگه این پاییینم میاد؟میگم نمیدونم فکر نکنم!!!!!چپ چپ داشت نگام میکرد.

خب میریم سراغ موضوع بعدی...یکی از دوستام که اسمش زهراست وقتیکه دوم دبیرستان بود خر شد و تصمیم گرفت با دوس پسرش عقد کنه و خب بعد از پشت سر گذاشتن هزاران بلا تو این 2سال میخواد طلاق بگیره.ولی مشکل اینجاس که این دوست عزیزمون باکره نیس!!!!!!!!!

فردا این امین دومی میخواد بیاد منو ببینه ولی من نمیخوام با کسی که دوسش ندارم برم بیرون که البته ایشون نمیاد منو ببینه بلکه میاد..........!!!!!!!!!!!!!!

ولی اینقدر واسم شارژ گرفته که فکر میکنم مدیونشم و نمیخوام بهش دروغ بگم..آخه وقتی به یکی که بهت محبت کرده میخوای دروغ بگی.....خیلی حس بدی هست.

خب من فعلا برم دیگه....

[ دو شنبه 17 مهر 1391برچسب:,

] [ 21:25 ] [ فاطی ]

[ ]

چی بگم؟؟

سلام.وای من فردا امتحان فیزیک دارم...دعا کنید که خوب بشه.امروز آزمون گاج دادم و به نسبت خوب بود.دوس داشتم بهتر میشد ولی خب....

دیشب به امین زنگیدم.میخواستم ازش یه سوالی بپرسم.وای باز صدای خوشکلشو شنیدم و.........

ولی همش سعی کردم به خودم بگم که آره بابا اون خیلی آشغاله و بیخیالش و الان با کلی دخی هست....ولی خب...در هر صورت من برم به کارام برسم دیگه...

[ جمعه 7 مهر 1391برچسب:,

] [ 22:47 ] [ فاطی ]

[ ]

یه آپ همینجوری...

سلام واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خیلی وقت نیومده بودم وبم.به خاطر درساست دیگه.فکر نمیکنم دیگه هم زیاد بتونم بیام. و اما مهمترین خبر ها:

1.امین(امین خودم)چند وقت پیش اس داد و گفت دوسم داره و از این حرفا....

2.داداشم رفته شیراز و من شدم تک فرزند....

3.مدزسه امسال خیلییییییییییییییییییییی خوش میگذره چون امسال ارشد مدرسه هستیم.

4.و خبر دیگه ای نیس...واسم دعا کنید.دوستون دارم.

[ پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,

] [ 19:45 ] [ فاطی ]

[ ]

زندگی جدید یا....؟!!!!!

سلام..خوبین؟

امیدوارم که خوب باشید...بچه ها من با یه پسری آشنا شدم که اسمش امین هست!!!!!!!!انگار کلا همه ی امینا تو تقدیر من هستن.

23 سالش هست و بسیار پسر خوبی به نظر میرسه و قیافه ی بدی هم نداره و اینکه تا حالا چند بار واسم شارژ گرفته.و اینکه این پسر خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوبه. و مشکل منم دقیقا همینجاس!!!!!!!

آخه من همش تو فکر اون امین هستم.یه جورایی خیلی نامردی هست.از طرفی نمیخوام به این امین(امین فعلی)خیانت کنم و از طرفی فکر میکنم که دیگه پسر اینجوری پیدا نمیکنم.نمیدونم چیکار کنم..همه ی دلم پیش دوس پسر سابقم هست..آخه 5سال زمان کمی نیس که...ولی اونم آدم نیس آخه.

[ پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,

] [ 17:25 ] [ فاطی ]

[ ]

شهر من

سلام.خوبین؟

امروز اومدم یه خورده از شهرم بگم..من نمیدونم شما ها کجا زندگی میکنین ولی شهر ما هیچی نداره.نه آب و هوای خوبی داره نه امکانات تفریحی و آموزشی درست و حسابی.معلماش یکی از یکی گاگول تر.

اینجا به جز چند ماه همیشه هوا گرمه و ما از پنکه و کولر و اسپلیت استفاده میکنیم.ما واسه ی تفریحم یه جای باحالی نداریم...مثلا پارک آبی یا باغ وحشی...هرچی حالا.

من تو مدرسه ی نمونه درس میخونم و دختر عمه ام تو مدرسه ی فرزانگان.آقا وضع مدارس که دیگه نگو.معلمامون(یه سریاشون)مشترک هستن.واسه دبیر آوردن همش پارتی بازی...مثلا تو یه مدرسه میبینی که همش اقوامای مدیر اونجان.تو مدارس ما معلمای مرد نمیذارن بیاد!!!!!!!!!!!!میگن آموزش پرورش گفته...در صورتی که معلمای مرد خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بهتر درس میدن.حالا فکر کنید...همین معلمای مرد تو تابستون از طرف مدرسه واسه ما کلاس خصوصی میذارن با کلی هزینه.نمیدونم اینا تو تابستون محرم هستن و تو زمستون نا محرم؟؟؟!!!!!!!!!!

واسه کنکورم که ما همش باید کتابارو بخونیم چون نمیشه به معلما اتکا کرد.آخه همچین خوب نیستن.مجبوریم گاج و مبتکران و قلم چی بخونیم.ولی باید ساخت دیگه.

[ چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,

] [ 15:26 ] [ فاطی ]

[ ]

نگوووووووووووووو....

سلام...خوبین؟

منم بد نیستم....خبری ازش ندارم.دلم واسش تنگ شده....ولی دیگه مدرسه ها باز میشه و سعی میکنم خودمو سرگرم کنم..ولی خدا کنه دلگرم بشم نه سرگرم!!!!!!!

رفتم واسه مدرسه کیف و ساعت خریدم...اه حوصلشو ندارم.......خسته شدم دیگه.آخ زندگی....میگن امسال آخرین سال کنکور.

من میخوام برم فیلم ببینم....ولی قبلش بگم بچه هایی که میان نظر میدن وبشونو درست بزنن که منم بتونم برم خب...

[ سه شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,

] [ 23:40 ] [ فاطی ]

[ ]

گیر تو گیر!!!!!!

سلام خوبین؟

وای من که اصلا...از یه طرف مدرسه ها دارن باز میشم...از یه طرف شارژ ندارم...از یه طرف امین احمق نیس....از یه طرفم که زندگی سخته....

وای که امسال پیش دانشگاهی هستم...آقا من نمیخوام درس بخونم...امینم چند روز پیش که اس دادم فحش داد..از بس که بی شعوره...خسته شدم از همه چی دیگه...میخواستم برم مسافرت که جورم نشد....اه....لعنتی.

[ دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:44 ] [ فاطی ]

[ ]

داغونم.......

سلام.خوبین؟امیدوارم که خوب باشین....من که اصلا خوب نیستم...امشب باز حال مامان بزرگم بد شده و بردنش بیمارستان....خیلی حالم بده....خسته شده دلم از این همه درد.نمیخوام چیزیش بشه.میخوام هر چقدر از زندگیمو که میخوان بدم تا باشه پیشمون.

امروز تولد امین بود....دیشب میس دادم اونم جواب داد و میپرسید که چرا بیدارم..آخه ساعت 5صبح بود.بعدشم گفت که تولدمه و  مرسی که یادت بود....بعدشم گفت که یه روز دوست داشتم اما الان....منم گفتم عیبی نداره آدما عوض میشن.گفت تغییر خوبه ولی عوض شدن همون عوضی شدن....منم ردش کردم..الانم که لعنتی شارژ ندارم.

بیاید واسه همه دعا کنید.

[ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:26 ] [ فاطی ]

[ ]

یه روز عالی

سلام خوبین؟

وای که امروز خیلی روز باحالی بود.دختر عمه هام هدی و فضیلت و نرگس خونمون بودن.امسال هدی کنکور داده.فکرشو کنید از دبی اومد رفت سر جلسه ی کنکور و رتبش(رتبه اش)کلی هزار شد اون وقت حقوق شیراز قبول شده....البته پیام نور...ولی بازم خوش به حالش.خیلی خوش حالم واسش.

امشب با بچه ها اظهار روح کردیم(مقصود همون احضار)....دیگه اینکه خیلی خوش گذشت.

یه پسره هست اسمش مهرداده خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی آدم حسابی هست و با شعور...همیشه دوس داشتم که....

ولی این پسره خیلی شوت....یعنی میدونید چیه؟من اگه بخوام با دلم یکیو انتخاب کنم اون امین ولی اگه با عقلم اون مهرداد....حالا تا بعد...

 

[ پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:7 ] [ فاطی ]

[ ]

یه روز نسبتا خوب

سلام خوبین؟

وایییییییییییییییییییییییییی...خدا که امروز و دیشب 2تا آدم که همیشه دوس داشتم باهاشون باشم بهم زنگیدن و یه جورایی با هم صمیمی تر شدیم.آدمایی بسیارررررررررررررررررررررررررر متشخص.

ولی عصر که به امین زنگیدم گفت الان جایی هستم نمیتونم بحرفم.میخواستم خفش کنم.

یه وقتایی فکر میکنم که خدا داره همه چیو جور میکنه که اونو بیخیال شم...ولی این دل لعنتی....

آخ دعا کنید که همه چی درست و ردیف بشه.

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:,

] [ 22:26 ] [ فاطی ]

[ ]

ای....

لعنتی باز دلم گرفته..........باز...........دیدی یه وقتای چقدر آرزو میکنی کاش الان بود...کاش....

لعنت به این ای کاش....

[ دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:14 ] [ فاطی ]

[ ]

حسرت

بازم دلم گرفت...چی میشد ما هم مثل خیلیای دیگه....

میخوام گریه کنم.واسه یه دنیا....واسه دلم.24 تولدشه.نمیدونم بهش تبریک بگم یا نه....نظرتون چیه؟

من اگه 10000000تا پسرم دورم باشن بازم پسریه خودمو میخوام.دیشب سرم داد زد...اینقدر بغض تو گلوم بود که نمیتونستم بحرفم....

تا حالا سرم داد نمیزد اگه هم داد میزد،بعدش کلی عذر خواهی میکرد...نمیدونم دیگه چی بگم.وقتی فکر میکنم که با یه دختر دیگه هست دلم میخواد بترکه....میخوام اندازه ی یه دنیا سرش داد بزنم.

دیدید تو عالم بچگی وقتی یه چیزی میشد و کسی اذیتمون میکرد سریع به مامانمون میگفتیم؟من همیشه بهش همه چی رو میگفتم و واسش خودمو لوس میکردم ولی دیشب سرم داد زد...دلم ریش شد بغض داشت فشار میاورد...دیدید وقتی که واسه نزدیکترین کستون غریبه میشید؟

نمیدونم واقعا...

[ جمعه 17 شهريور 1391برچسب:,

] [ 22:27 ] [ فاطی ]

[ ]

دل پوسیده

سلام خوبین؟

وای امروز رفتم خونه ی دوستم زهرا....بعد از 1 ماه از شیراز برگشته بود و کلی با هم حرف زدیم و خندیدیم..به امین زنگیدم اونم مثل یه سگ برخورد کرد منم گوشیو قطع کردم.

زنگ زدم به یه پسره اصفهانی خیلی لهجه ی شیرینی داشت و یه خورده دلم شاد شد.آخ که چرا اینجوریه؟؟همیشه آدمی که دوسش داری.....

ولی من مطمئنم که همه چی درست میشه.شما هم دعا کنید.

[ پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,

] [ 23:14 ] [ فاطی ]

[ ]

شلوغ پلوغ!!

سلام ببخشید خیلی وقت بود آپ نکرده بود.این چند وقت خیلییییییییییییییییی درگیر بودم....از روز تولدم تا الان اگه از کنار پسری رد شده بودم این چند روزه اومده میگه عاشققققققققققققققققققققققققتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نمیدونم چی شده که همه برگشتن.شاید دارم میمیرم...ولی چه فایده آدمایی برگشتن طرفم که یا یه روزی به بهانه های جور واجور ولم کردن یا اینکه من از اونا خوشم نمیاد...الان نزدیک 2هفته هست که گوشیم شارژ نداره ولی به درک....................

میدونید من به 2تا از نزدیکترین دوستام نگفتم که دوس پسر دارم..4سال حدودا!!!!!!!!!!

آخه اونا اهلش نیستن همیشه میترسم بگم و از دستشون بدم ما از بچگی با هم بودیم ولی خب یه وقتایی باید تو چشاشون زل بزنی و دروغ بگی....وحشتناکه.

خیلی بده که باید هی ظاهر سازی کنیم...جلوی دوست و خانواده و همکلاسی...استرسش آدمو میکشه.

ولی حالا هرچی..........

[ سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,

] [ 20:36 ] [ فاطی ]

[ ]

....

نمیدونم چجوری مردم میرن رشته ی تجربی....امشب حال مامان بزرگم خوب نبود و بردیمش بیمارستان...واقعا فضای افتضاحی اونجا بود......چطور میتونم آخه زجر کشیدن یکی دیگه رو ببینم؟؟؟

امروز خواستم که بهم زنگ بزنه ولی نزد..ولی خب بهتره..حداقلش شاید قلبم هم مثل عقلم بفهمه که ما به درد هم نمیخوریم....یاد گرفتم دیگه چجوری با بهونه گیری های دلم کنار بیام...

[ شنبه 11 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:20 ] [ فاطی ]

[ ]

حس لعنتی

دیدید وقتی که منتظر یکی هستین،نمیاد؟؟؟1000000000000000000بار تا حالا واسه من همچین اتفاقی افتاده واینکه افتضاحه.....آخ خدا که وقتی به یکی میگم دوس دارم یکی تو زندگیم باشه میخنده نمیدونم آخه مگه اونا دل ندارن؟؟؟!!!!!!!!!

وقتی کسی نیس که دوست داشته باشه همیشه یه تیکه از وجودت کمه...همیشه احساس تنهایی میکنی...همیشه دلت که میخواد بترکه..یکی از دوستام میگه آدم وقتی تنهاس فقط یه درد داره اونم اینه که تنهاس ولی وقتی با یکی هست 1000تا درد و غم و غصه داره...راس میگه ولی دردی که تو تنهایی هست تو هیچی نیس من قبول دارم که آدم یه وقتایی باید تنها باشه ولی تنهایی وقتی خوشکله که بدونی تو قلب یکی هستی و یکی تو قلب تو هست...آخه چرا خدا اینقدر آدما رو اذیت کرد؟چی میشد اگه به پسرا یه کوچولو بیشتر احساس میداد تا یه خورده درک کنن؟چی میشد که یه خورده تعادل بیشتری وجود داشت؟احساسات دخترا کمتر و شهوت پسرا هم.

شاید قراره عشق و دوس داشتن این تعادلو به وجود بیاره به امید روزی که هیچکس زجری نکشه.

[ جمعه 10 شهريور 1391برچسب:,

] [ 1:14 ] [ فاطی ]

[ ]

مدرسه

سلام خوبین؟

وای من که حالم خوب نیست زیاد...مریض شدم.امروزم کلا مدرسه بودم و پدرم در اومد.دیشبم که کلا خونه بودمو داشتم میترکیدم از بیکاری....آخ که چقدر افتضاحه اینجا.

بذارید یه خاطره تعریف کنم.امروز لیوان دفتر دستم بود و جلوی دفتر شکست.بعد مدیرموناومده بیرون میگه خانم فرهمندی شما بودین؟دارم میگم نه دوستم بود.میگه دوستت کیه؟!!!!!!میگم ااااااااااااااااااا خانم،من اصلا دوستمو لو نمیدم اصلا تو مرام نیس.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اونم دیگه کلی آفرین و اینا گفت رفت دیگه!!!!!!!!!!!!

[ چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,

] [ 17:39 ] [ فاطی ]

[ ]

سلام خوبین؟؟؟

منم بد نیستم دیگه.امروز ظهر بابام از تو خواب کلیه درد گرفت و بردیمش دکتر و گفت سنگ کلیه هست ولی خب کوچولو هست و دفع میشه...ولی خیلی درد داشت.

امروز شارژم نداشتمو روزایی که شارژ ندارم...انگار دنیا رو ندارم اصلا....کلا امروز درسم تعطیل بود.

فردا روز بزرگیه میخوام برم کارنامم رو بردارم...بله درست حدس زدید من از تیر تا حالا کارنامم رو برنداشتم........خب میدونید دیگه..من که باهوش..قبولم دیگه.

بالاخره تا آخر این هفته زهرا(دوستم)از شیراز برمیگرده...حوصلم سر رفته بود دیگه....وایییییییییییی خدا که هر جه قدر این درسا رو میخونم تموم نمیشه....من برم فعلا.

[ یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:,

] [ 23:14 ] [ فاطی ]

[ ]

زندگی امروز من

سلام.......خب امروز صبح زنگ زدم بهش و خواب بود...ولی عادت داره چون من همیشه از خواب بیدارش میکنم...

میخواستیم حرف بزنیم که......نبود..حرف نبود و منم فرستادمش که بره بخوابه.بعدشم بهش  اس دادمو گفتم...وقتی که میحرفم باهات اعصابم خرد میشه...که چون شارژ نداشت هی اس میداد که بزنگم بهش و منم بعد از 40 تا اس زنگیدم و مثل احمقاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا تحویلش نگرفتم هرچی ناز کشید آخرشم اعصابش خرد شد و رفت....

عصر چند تا اس داده بود که بزنگم بهش ولی نمیشد خب...نمیدونم باید چیکار کنم...جوابشو بدم یا نه؟؟؟

واقعا این رابطه ها دیوونه کننده هست ولی این دل خر من دیوونه تره.

[ شنبه 4 شهريور 1391برچسب:,

] [ 22:28 ] [ فاطی ]

[ ]

دل من

آخ که بازم دلم لک زده واسه صداش.............

دیگه نمیخوام برم طرفش.........گوشیمو خاموش کردم...آخ خدا کمک کن...

[ جمعه 3 شهريور 1391برچسب:,

] [ 22:58 ] [ فاطی ]

[ ]

تفریح

 

سلام خوبین؟؟؟

امروز مهمون داشتیم خالم اینا و خواهرم اینا خونمون بودن....کلییییییییییییییییییییییییییییییییی امروز کار کردم دیگه.بعد از 3ماه بالاخره اتاقمو مرتب کردم...شده مثل خودم...دسته ی گل.

با پسر خالم درمورد کنکور حرف زدیم.میگه روزانه 12-14 بخون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعدش میگه تفریح یعنی چی؟؟؟آدم فقط همین 1 سال رو میخواد درس بخونه.....آه خداااااااااااااای من.

گوشیمو هم یه 1هفته ای هست که خاموش کردم.آقا من توبه کردم دیگه.....

دیشب تا ساعت 3 با عمم اینا بیرون بودم.آخ که نمیدونید یه دختر عمه دارم اسمش هلیا هست و به شدت لوس...اصلا نمیتونه با کسی بازی کنه و تو همین 4ساعت 5بار گریه کرد...ولی طنزم هست.بهش یه بستنی دادم میگه من نمیخورم علامت استاندارد نداره....

 

[ دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:,

] [ 22:11 ] [ فاطی ]

[ ]